به نام خدا

icarus

به روایت دورافتاده ترین ستاره ی اسمان ...

نذر کرده ام...

نذر کرده ام
یک روزی که خوشحال تر بودم
بیایم و بنویسم که
زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

یک روزی که خوشحال تر بودم
می آیم و می نویسم که
این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و
آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است

یک روزی که خوشحال تر بودم
یک نقاشی از پاییز میگذارم , که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست
زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ , بخر و ببر

یک روزی که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا می کنم

تا روزهایی مثل حالا
که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان
و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و
هیچ آسیاب آرامی بی طوفان


مهدی اخون ثالث

کپی از وبلاگ حصار اسمان عزیز

 

پ.ن می شود برای اسمان دعاکنید؟؟!فقط برایم با ان قلب های مهربانتان دعاکنید...

۹۶/۱۰/۲۵
اسمان

**

همه به دیدن دریا می روند
ومن فکرمی کنم
که چه قدر دلش می گیرد ساحل..
۹۶/۱۰/۲۵
اسمان

دانی که ارزوی توست تنها در دلم...

                                    

+متصدی بار:دیگه چی میخوای؟!

_جان :چیزی که همه میخوان

+متصدی بار:عشق؟!

_جان :گوربابای عشق یه *  هدف *!!

 

منبع <یادم نمیاد از کجا خوندم >

پ.ن اگه یکی از این بالون ارزوها واسه شما بود روش چه ارزویی می نوشتید؟

۹۶/۱۰/۲۳
اسمان

high school

دبیرستان با تمام مزخرفیش ولی بچه های اهل دلی داشتیم دیروز یاددبیرستان افتادم دروغ نگم دلم براش تنگ شده حداقلش بهتر بی ثباتی الان بود

خوشحالیمون واسه اینکه سال بالایی هستیم طبقه های بالا واسه ماها هست

واسه قرص انداختن توبخاری برای لغو امتحان ها بماند که بچه ها گیج بازی درمیاوردن به جای قرص کپسول مینداختن وضع خیلی خراب میشد

واسه کاریکاتور کشیدن های معلما توسط سحر روی شیشه های پنجره

واسه  وقتی که هرکی حالش خراب بود  مینشست  لب پنجره کلاس. اویزون حفاظ ها میشد اگه پنجره ها حفاظ نداشت قطعا یه دور همه مون خودمونو پرت کرده بودیم پایین

واسه اش خوردن های 30 نفری داخل یه ظرف ..از درخت بالا رفتن برای چیدن نارنج وتوت و گردو های حیاط مدرسه

قایم شدن پشت پرده های کلاس برای جیم زدن از سر صف

هک کردن وای فای مدرسه ودانلود کردن شهرزاد

گرفتن کنترل پرژکتور به بهانه فیلم فرهنگی مینشستیم فیلم کره ای نگاه میکردیم

واسه شاخ شدن تو پیش دانشگاهی وخارج شدن زنگ های تفریح از مدرسه وسوسیس بندری ونون تازه نونوایی کناری

واسه انسان هایی گشنه سیری ناپذیر

واسه ریختن رو سر غذاهای هم دیگه

واسه نارنگی هایی که اکیپ فاطی اینا اخر کلاس  پوست میگرفت میداد دست به دست  همه بچه ها تغذیه میشدن سرکلاس

واسه بستنی زدن توصورت شعله

واسه وقتی هایی که حال نداشتم جزوه بنویسم نجمه وشعله همزمان واسه خودشون جزوه مینوشتن واسه منم مینوشتن ..عزززیزززم

واسه وقتی شقایق از علم برامون حرف میزد

واسه گوشی هایی که از دست گشت مدرسه قایم کردیم تولوله بخاری ودریچه کولر

واسه بندری زدن های نازنین رو میز روانه شدن معاون هابه کلاسمون

واسه سیب زمینی پخته وگوجه هایی که کف کلاس مینشستیم با غزل وزهرا ومری میخوردیم

واسه هفته هایی که امتحاناش رو از شنبه تا چهارشنبه به بهونه امتحان روز بعدی لغومیکردیم

حیف که پیش دانشگاهی ترم پاییزش  باعوض شدن مدیر گند زده شد به مدرسه مون

 چند وقت پیش رفتم  یه سر اصلا مدرسه مدرسه سابق نیست از کادرش بگیر تا بچه هایی که پذیرش کردن ..هنوزعکس هامون تو سالن بود ..

هنوز روزشمار عید مون هم بود

اون روزا گذشتن و با رفقای  زیادی  توکتابخونه وکمپ وکلاسا اشنا شدم ولی هیچ کدومشون واسم بچه های دبیرستان نمیشن

هرجا هستن بهترین ها براشون اتفاق بیفته...

 

 

 

۹۶/۱۰/۲۰
اسمان

وبالاخره اولین اهنگ :))

بعد ازکلی انتظار کشیدن وتمرین های بسیییییار:////

دیروز استادم اولین اهنگ ایرانی رو بهم یاد داد ...یوووووهوووو

اهنگ فوق العاده ساده ای هست ولی خب تکست ش باحاله

اهنگ در امتداد شب  از گوگوش هست 

نوشتم بعدها شاید برگشتم وخوندمش بگم اخییییییییی چه قدر برای  خوندن اولین اهنگم ذوق داشتم:)))

۹۶/۱۰/۱۷
اسمان