به نام خدا

icarus

به روایت دورافتاده ترین ستاره ی اسمان ...

درهم برهم نوشت:))

1.خدمت شما عرض کنم که شوماخر دیگری درحال ظهور و اون کسی نیست جز اسمون:))بله دیگه درحال رفتن به کلاس رانندگی و در تکاپوی گرفتن گواهینامه هستیم .:))

پارسال همینطورموقع ها بود رفتم اموزش رانندگی گفت هنوز 18 سالت کامل نشده و دست از پا درازتر برگشتم خونه بعدشم خورد به انتخاب رشته وبدبختی های بعدش و اینطوری الکی یه سال عقب افتادیم

خواهرم 3ماه بعد از گواهینامه ش زد ماشین  رو چپ کرد خیلی هم قشنگ چپ کرده بودااا ://خلاصه اینکه خیلی دور از انتظار نباید باشه منم یه همچین  حرکت هایی بزنم .خواهرم با این کارش  واسه من زمینه رو فراهم کرده که دستش دردنکنه:))

 
2.حس میکنم یکی گرفته منو به حد کشت زده درهمین حد تمام بند بند وجودم دردمیکنه جوری که دو سه ساعت با پتو میرم زیرافتاب عزیز تابستان میخوابم ://خل وچل هم ....:))
 
3.امتحان میانترم زبان داشتم تو16دقیقه و33ثانیه دادم .اینقدر ذوق کردم که نگو :))درضمن تشریحی هم بود رایتینگ هم داشت نگید از این تستی الکی ها بوده:))یک کاری که پروژه تابستون امسال هس اینکه تمرین کنم که سرعت عمل تو کارهام ببرم بالا به همین دلیل کلا کرنومتر به دستم تو خونه:))
 
4.بعدا میام مینویسم:)
 
 
 
۹۷/۰۴/۱۱
اسمان

میروم ونمی رود ....

رفتن یه دلخوشی میخواد یه شور و شوق  میخواد یه چیزی که دل دل کنی واسه یه دقیقه زودتر رسیدن....

 

 

 

۹۷/۰۴/۰۳
اسمان

هیچ نرفت ونرود از دل من....(ازهمون شب نوشته های قدیم:)

هنوز رویای تو دنبال من ...
هنوز از خواب خوشت میپرم هرشب...

۹۷/۰۴/۰۳
اسمان