دبیرستان با تمام مزخرفیش ولی بچه های اهل دلی داشتیم دیروز یاددبیرستان افتادم دروغ نگم دلم براش تنگ شده حداقلش بهتر بی ثباتی الان بود

خوشحالیمون واسه اینکه سال بالایی هستیم طبقه های بالا واسه ماها هست

واسه قرص انداختن توبخاری برای لغو امتحان ها بماند که بچه ها گیج بازی درمیاوردن به جای قرص کپسول مینداختن وضع خیلی خراب میشد

واسه کاریکاتور کشیدن های معلما توسط سحر روی شیشه های پنجره

واسه  وقتی که هرکی حالش خراب بود  مینشست  لب پنجره کلاس. اویزون حفاظ ها میشد اگه پنجره ها حفاظ نداشت قطعا یه دور همه مون خودمونو پرت کرده بودیم پایین

واسه اش خوردن های 30 نفری داخل یه ظرف ..از درخت بالا رفتن برای چیدن نارنج وتوت و گردو های حیاط مدرسه

قایم شدن پشت پرده های کلاس برای جیم زدن از سر صف

هک کردن وای فای مدرسه ودانلود کردن شهرزاد

گرفتن کنترل پرژکتور به بهانه فیلم فرهنگی مینشستیم فیلم کره ای نگاه میکردیم

واسه شاخ شدن تو پیش دانشگاهی وخارج شدن زنگ های تفریح از مدرسه وسوسیس بندری ونون تازه نونوایی کناری

واسه انسان هایی گشنه سیری ناپذیر

واسه ریختن رو سر غذاهای هم دیگه

واسه نارنگی هایی که اکیپ فاطی اینا اخر کلاس  پوست میگرفت میداد دست به دست  همه بچه ها تغذیه میشدن سرکلاس

واسه بستنی زدن توصورت شعله

واسه وقتی هایی که حال نداشتم جزوه بنویسم نجمه وشعله همزمان واسه خودشون جزوه مینوشتن واسه منم مینوشتن ..عزززیزززم

واسه وقتی شقایق از علم برامون حرف میزد

واسه گوشی هایی که از دست گشت مدرسه قایم کردیم تولوله بخاری ودریچه کولر

واسه بندری زدن های نازنین رو میز روانه شدن معاون هابه کلاسمون

واسه سیب زمینی پخته وگوجه هایی که کف کلاس مینشستیم با غزل وزهرا ومری میخوردیم

واسه هفته هایی که امتحاناش رو از شنبه تا چهارشنبه به بهونه امتحان روز بعدی لغومیکردیم

حیف که پیش دانشگاهی ترم پاییزش  باعوض شدن مدیر گند زده شد به مدرسه مون

 چند وقت پیش رفتم  یه سر اصلا مدرسه مدرسه سابق نیست از کادرش بگیر تا بچه هایی که پذیرش کردن ..هنوزعکس هامون تو سالن بود ..

هنوز روزشمار عید مون هم بود

اون روزا گذشتن و با رفقای  زیادی  توکتابخونه وکمپ وکلاسا اشنا شدم ولی هیچ کدومشون واسم بچه های دبیرستان نمیشن

هرجا هستن بهترین ها براشون اتفاق بیفته...