به نام خدا

icarus

به روایت دورافتاده ترین ستاره ی اسمان ...

اما دلم تنگ میشه واست...

خب امشب چی شبی بود

شب خداحافظی واخرین دورهمی با رفقا بود(خاطره دوس داشتنیش بمونه اینجا برای یه روزهای ... برای روزهای که دلخوشی میشه خوندن همین 4تاخط)

1.طبق قرار امشب بچه ها رو دعوت کرده بودم یه رستوران که شام قبولی رو بدم .همین اینکه خدافظی باشه که دارم میرم...طبق معمول همیشه من یکم دیررسیدم وبچه ها اومده بودن

2.وقتی رسیدم (ش) اومد جلوی در مجتمع هم دیگر رو بغل کردیم ازاون بغل هایی که خستگی ودرد تمام این سال ها ازبین میره باورکنید  شنیدن تبریک کسی که باهاش خیالبافی یه همچین روزایی رو میکردید از هرجمله ای  ازهر تبریکی تو دنیا عزیزتر وبالاتر

3.وارد رستوران که شدیم دیدم بچه ها با یه دسته گل خوشگل با گل های مورد علاقه ام و یه روپوش سفید (اولین روپوش سفید زندگیم) ویه جعبه کیک خامه ای توت فرنگی  ایستادن جلو در .اون لحظه یه حس فوق العاده ای بود یه حسی که هیچ وقت نمیشه توصیفش کرد وفقط باید اشک های شوقت رو پاک کنی..

مهم نیست هرکدوم ما چه رشته چه شهری  قبول شدیم مهم همین لحظه مقدس دیدن خودمون در دنیای ارزوهامون هست

4.دلم براشون خیلیییییییی تنگ میشه خیلیییییی (نویسنده دراینجا زیرگریه مییزند ومتن را به پایان میرساند)

لحظه اخر (ش )بهم گفت داری میری خیلی دلم برات تنگ میشه دیوونه ..این جمله ش هروقت یادم میاد میفهمم به این اسونی هاهم نیست رفتن

۹۶/۱۱/۱۲
اسمان

طو( رمز موجودنیست:))

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۹۶/۱۱/۰۹
اسمان

حال وهوای این روزها:))

از حال وهوای این روزا بگم یکم

1.از ساعت 7 که میزنم از خونه بیرون 12 شب برمی گیردم اونم له داغون خسته

صبح ها دنبال کارهای فارغ تحصیلی عصرهاهم که الی شیفتش تموم میشه ازاین خیابون به خیابون برای خرید کاسه وکوزه خوابگاه

2.نخندید ولی رفتم همه وسایلم رو  صورتی  وعروسکی خریدم درهمین کودک درونم زنده وفعال هس:)))

3. خانواده میخوان برن  دنبال کار های انتقالی ..من هم میگم ..انتقالی هم بگیرید من نمیام ..حداقلش یکی دوترم میخوام برم زندگی خوابگاهی رو تجربه کنم این همه رفتم وسایل خریدم که استفاده کنم ..حیفههه :))

4.لپ تاپم هم  بالاخره درست شد اصلا یه ارامش روانی پیداکردم که نگو ...با گوشی عزیزترازجانم که روشن نشد وداع کردم ورفتم یکی خریدم البته گرون نخریدم من که شانس ندارم دم به دقیقه گوشی هام خراب میشن

5.سایت دانشگاه گفته زمان ثبت نام رو اعلام خواهیم کرد  زنگ هم زدم گفتن شنبه یکشنبه نیاید اینجا که وقت ثبت نام نیست ازاون طرف سنجش گفته اگه تا یکشنبه زمان ثبت نام اعلام نکردند باید حضوری برید برای ثبت نام حالا من موندم چی کارکنم ..الان من همش استرس دارم نکنه وقت ثبت نام تموم شه من نفهمم ..کسی تجربه ای نداره که باید چی کارکنم؟

6.خلاصه اینکه با تمام خستگی هاش روزهای خوبی ...امیدوارم تا اخر اخرش خوب بمونه

 

۹۶/۱۱/۰۸
اسمان

شب نوشته (درفصل جدید:)

                                                         

   

دارم مست تو میشم تو چشمات آسمونه

آخه دست خودت نیست تو چشمات مهربونه

 

 

+اینم شب نوشته امشب باشه ...یکم وب رنگ روزهای خوشحالی من رو ببینه:))

۹۶/۱۱/۰۴
اسمان

نتایج تکمیل ظرفیت اوووووومد..تموووووم شد

نتیجه هاااااااا اومد بالاخره

خوب یا بد

سخت یا اسونش تموم شد

چه گریه ها چه خوشحالی ها که واسه 200تا بالاپایین شدن ترازمون نکردیم

چه شبایی که صبح شد از ناراحتی افت کردن 20 درصد درس هامون

چه لحظه هایی که خودمو پشت صندلی دانشگاه تصور کردم

هرچی که بود گذشت

بالاخره این فصل از زندگی م هم  تموم شد

بریم که فصل جدیدی از زندگی رو شروع کنیم

الهی به امیدتو

یادتونه تو پست ادم از فردای خودش خبر نداره گفتم که تا چندروز دیگه

یا پزشک میشم

یا دامپزشک

یا دندون پزشک

(انتخاب رشته م فقط همینا بودن)

 

دامپزشکی اهواز قبول شدم ...یووووووووووووووووووهوووووووووووووووووووووووووو

6سااااااااال اهواز

 

دم همتون گرم ولی یه تشکر های ویژه از  رابیتیک دوست داشتنی و هردوتای ارام عزیز و مستر سر به هوا و اقای شب گرد و   اقای بهنام  و اقای دلنویس کم پیدا این روزها ....خیلی خیلی ممنون

ویه تشکر خیلی خیلی ویژه mohiمهربون ...خوبیت یادم نمیره هیچ وقت

 

 

۹۶/۱۱/۰۳
اسمان