به نام خدا

icarus

به روایت دورافتاده ترین ستاره ی اسمان ...

میگذره ولی بهترین روزهاهم باهاش میگذره..

هندزفری با همون گره هایی که حال باز شدنش نیست توگوشم صورتمو تکیه دادم به شیشه اتوبوس سرد راستش از اتوبوس و مترووتاکسی شهری وحشتناک متنفرم از محیط شلوغ بیزارم همیشه خریدهام داخل مرکز خرید های اروم تو روزها وساعت هایی که به سختی ادم پیدامیشه انجام میدم

 

صدای اهنگ که داره پلی میشه تا اخربلندکردم صبحش تا 12 خواب بودم شایدم بهتربگم ظهر..یه کیک صبحونه که مزه سوخته ش احساس میشد خوردم زدم بیرون همیشه وقتی دنبال راه گریز از یه روزایی ازیه ادمایی ازیه شرایطی هستم صدای اهنگ توگوشم رو بیشتر میکنم مدت زمان بیشتری رو میخوابم  قدم زدن های بی هدفم بیشتر بیشتر میشن احمقانه ست ولی باورکن راه فرار خوبی برای فکرنکردن برای مرور شرایط فعلی

 

دست هام  توجیب پالتوم  ویقه بلند پالتو رو دور صورتم مثل حصار کشیدم اینجا مرکز شهر هست وشلوغ هیچ تمایلی به دیدن اشنا واحوال پرسی های ساختگی روندارم 

 

مقصد معلوم نیست   هیچی  معلوم نیست  نشستم رو یه نیکمت چوبی ونگاهم رو دوختم  به ادمایی که میگذرن از این پیاده رو ...

 

به قول یکی از دوستان بلاگری (که این روزا تقریبا  4ساله میشه که خاموش می خونمش )

هرکس که میبینید درحال نبردی دشوار ست...

۹۶/۰۹/۲۸
اسمان

**city of stars**

 

                                                                                                                                                                                         

A look in somebody’s eyes

 

To light up the skies

 

To open the world and send it reeling

 

A voice that says, I’ll be here

 

And you’ll be alright

 

I don’t care if I know

 

Just where I will go

 

‘Cause all that I need is this crazy feeling

 

A rat-tat-tat on my heart                  

 

 

۹۶/۰۹/۲۳
اسمان

فقط بخند اصلا غمت نباشه...

قبلا از خنده هام خوشم نمی یومد همیشه فکرمیکردم وقتی میخندم زشت میشم() همیشه کنترل شده میخندیدم وقتی به فلسفه گوربابای زندگی  رسیدم دیگه ازادانه بدون ترس از زشت بنظر رسیدن خندیدم وبا لذت به صدای خنده هام گوش میدادم وکیف میکردم .

تویکی از همون روزایی بود که توکمپ مطالعاتی درس میخوندم با چندتا از بچه ها توحیاط  ایستاده بودیم . داشتم میخندیدم دیدم چند لحظه ساکت شد خیره شده بود بهم گفت

+چه قدر توخوشگل میخندی اصلا عاشق خنده هات شدم 

بهش گفتم ناهار چی دادنت خوردی دوباره این مدلی شدی

گفت نه واقعا راست میگم ...بچه ها نگاه کنید... وازاون روز دیگه مارواینگونه یادمیکردند

به این فکرکردم حیف اون خنده های که ازم خودم دریغ کردم یاد نمیاد کدوم ادم احمقی بهم گفته بود خندهات زشته ...

هیچ وقت خودمو درک نکردم چرا واسه  حرف های  ادما خود واقعی مومخفی میکردم یاسعی داشتم ...

۹۶/۰۹/۱۹
اسمان

ازاین گریه چه میدونی...

اخرش به خاطر فکرکردن زیادی مغزم متلاشی میشه 

نمی تونم به یه تصمیم نهایی برسم با خودم ....

همیشه یه گوشه ذهنم اینه نکنه اشتباه باشه ...

ازاشتباه میترسم ...

واسم خیلی مهمه ....نمی تونم بی تفاوت باشم برخلاف همه چیزهای دیگه که ساده میگذرم ازشون

هرکس زندگیش رویه محوری میچرخه زندگی کوفتی من فقط همین... من از اون دسته ادما میشم مطمنم که اگه مدرکم ازم بگیرن هیچی ندارم (ولی شما اینجور نباشین)

نمی تونم سرش ریسک کنم 

هنوز 9 ساعت وقت دارم تا تغییرش بدم 

نکنه اخرش به اون راهی که میخوام نرسه 

 

دیدین ملت میگن سر دوراهی موندن من سر هزار راهی موندم...

اخرش یا روانی میشم یا از پل زرگری خودمو پرت میکنم پایین یا داخل استخر یا دریاچه  در زیر اب به ارامی جان به جان افرین تسلیم میکنمlaugh

 

+دیشب کنسرت پازل بند (باند؟!!)رفته بودیم میشه گفت جز محدود کنسرت هایی بود که بعدش گفتم اوووف چه خوش گذشت با رفقا خل وچل مان....پیوست به خاطرات خوب سال 96

 

+خداوند سنجش رو نابود کنه همه باهم راحت شیم

+عنوان از اهنگ سبب شادمهر (بسی نوستالیژی هست)

 

 

 

 

 

 

۹۶/۰۹/۱۹
اسمان

این جاده رسیدن نداره...

نازنین بعد دوسال پشت کنکور به ارزوی داروسازی با اختلاف رتبه 20 تا نرسید  یه ماه پیش رفت خارج  الان همش استوری از کتابخونه ومهمونی ها جشن هاشون وگشت  وگذارش میزاره ...ماها کل کنکور از 7صبح تا 12شب باهم داخل کمپ مطالعاتی بودیم همیشه برام سوال بود اینکه همیشه داره خوش میگذرونه کی درس میخوند که رتبش شد سه هزار...

 

ریحانه بازم بعد دوسال پشت کنکور بودن به ارزوی فیزیو تهران نرسید رفت مهندس پزشکی ازاد شهرخودمون صرفا جهت مدرک ..ریحانه قیافه اوکی داشت الان رفته مدل شده ..ازاوضاع مالی مدل هاهم که خبر دارین

 

مریم ازاون دست ادما بود که تو مدرسه از نظر درسی  حسابش نمیکردیم  ولی بااین وجود خیلی ادعا داشت سال پیش دانشگاهی مدرسه شو عوض کرد الان دیدم پزشکی تهران اورده ...خبراز دوست پسر جدید هم دانشگاهی لاکچری ش میرسه به گوشمون

 اینا از همون دسته ادمایی بودن که تحت هیچ شرایطی بیرون رفتنا وخوش گذرونی هاشون کنسل نمیشد حتی تو سال کنکور

 

دیدین میگن به چی رسیدی مرررررد 

به چی رسیدی اسمان؟؟؟!!!

 

درکل خدایا شکرت

۹۶/۰۹/۱۲
اسمان