از حال وهوای این روزا بگم یکم

1.از ساعت 7 که میزنم از خونه بیرون 12 شب برمی گیردم اونم له داغون خسته

صبح ها دنبال کارهای فارغ تحصیلی عصرهاهم که الی شیفتش تموم میشه ازاین خیابون به خیابون برای خرید کاسه وکوزه خوابگاه

2.نخندید ولی رفتم همه وسایلم رو  صورتی  وعروسکی خریدم درهمین کودک درونم زنده وفعال هس:)))

3. خانواده میخوان برن  دنبال کار های انتقالی ..من هم میگم ..انتقالی هم بگیرید من نمیام ..حداقلش یکی دوترم میخوام برم زندگی خوابگاهی رو تجربه کنم این همه رفتم وسایل خریدم که استفاده کنم ..حیفههه :))

4.لپ تاپم هم  بالاخره درست شد اصلا یه ارامش روانی پیداکردم که نگو ...با گوشی عزیزترازجانم که روشن نشد وداع کردم ورفتم یکی خریدم البته گرون نخریدم من که شانس ندارم دم به دقیقه گوشی هام خراب میشن

5.سایت دانشگاه گفته زمان ثبت نام رو اعلام خواهیم کرد  زنگ هم زدم گفتن شنبه یکشنبه نیاید اینجا که وقت ثبت نام نیست ازاون طرف سنجش گفته اگه تا یکشنبه زمان ثبت نام اعلام نکردند باید حضوری برید برای ثبت نام حالا من موندم چی کارکنم ..الان من همش استرس دارم نکنه وقت ثبت نام تموم شه من نفهمم ..کسی تجربه ای نداره که باید چی کارکنم؟

6.خلاصه اینکه با تمام خستگی هاش روزهای خوبی ...امیدوارم تا اخر اخرش خوب بمونه