از در بلوک خوابگاه که وارد میشی چندتا رو مبینی که گوشه های راهرو (وای فای ما فقط تو راهرو کانکت میشه)رو صندلی یا زمین نشستن غرق گوشی هاشون هستن ،که امشب  کدوم عکس رو بزارن که بهتر توش افتاده باشن اینارو کم مبینی که اینجا نباشن
طبقه های بالا بری میبینی کنار پنجره ها چند نفری سخت درگیر با گوشی حرف زدن چندتایی با فرد مورد نظر که مشخصه داره کیلو کیلو تو دلشون قند آب میشه چندتایی دیگه هم درحال جروبحث هایی که اگه از خودشون هم بپرسی دقیق نمی دونن از سرچی دعوا شون شده،
توکتابخونه رو نگاه میکنی چون خیلی هوای خوبی داره اکثرا تو خواب نازن ،خیلی تعداد کمی مبینی سخت درگیر تموم کردن مقاله و پروژه این جور چیزا هستن و دنبال بورس گرفتن تا زودتر برن
یکی داره جلو آینه داره به خودش میرسه چون یه ماشین لاکچری(در جریانید که منطقه آزاد اینجا:) دم در منتظرش هست
یکی هم اون طرف تر داره تیپ رسمیش رو چک می‌کنه که به کنفرانس ش برسه
یکی هم مثل من تو آفتاب اهواز تو پله های جلو بلوک  سیب گاز میزنه و قمیشی گوش میکنه


درهمین حد دنیای آدما اینجا فرق داره

+داشتم سراب هایده گوش میدادم که شد عنوان این پست