به نام خدا

icarus

به روایت دورافتاده ترین ستاره ی اسمان ...

خداییش فهمیدنش این قدر سخته...؟؟؟؟(شاید موقت)

من الان امادگی روحی روانی این موضوع ندارم از زیرش نمی تونم دربرم بپچونیم فقط یه فرصت دوسه روزه می خوام من هنوز دلم باخودم صاف نشده 

من هنوز جمع وجور نکردم خودمو  من هنوز کارنیمه تموم دارم....به نظرم فشارقبرهم از فشار الان کمتررررررهس......

مغزم داره از حرف ها از جیغ جیغ کردنا ازبه اصطلاح نصیحت های تکراری منفجرمیشه

 

 

 

 راستی داریم به روزهایی که من هرصبح باگفتن  جمله تف تواین زندگی چشمان خود را بازمیکنم نزدیک میشویم...:)

 

 

 

۹۶/۰۶/۳۱
اسمان

باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد...

باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد .

آن قدر که اشک ها خشک شوند ،

باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد .

به چیز دیگری فکر کرد .

باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد.

 

+من او را دوست داشتم - آنا گاوالدا

۹۶/۰۶/۳۰
اسمان

این راه رو باید بریم تا تهش باهم...

به نام خدا 

اینجانب اسمان جنبه ناراحت موندن زیاد نداره نشستم منطقی با خودم صحبت کردم به نتیجه رسیدم :)الانم نمیگم خیلی خوشحالم همه چی ردیفه ولی خوب بنظرم زندگی جایی واسه ادمای ضعیف نیست هرچی هم ماتم گرفتم بسه ... بیشترازاین پتانسیل ناراحتی ندارم ..نمی خوام گردن قسمت وتقدیر بندازم من هرچی هم زحمت کشیده باشم بازم مقصراصلی فقط منم 

 می خوام به روزهای خوش یاناخوش اینده فک کنم من انتخاب خودم بود پاشم وایسادم فک کنم قبلا گفتم من ازچیزایی که دوس دارم ساده نمیگذرم 

حتی به قیمت یه سال خونه نشینی من باشه وتحمل کردن پروسه کنکور باشه وخیلی چیزای دیگه که حس گفتنش نیست .......

دستام رو زانوهام میگیرم یاعلی میگم بلندمیشم نتیجه روهم میسپارم دست همونی که واسه بنده ش هیچ وقت بد نمیخواد...

 

یاعلی...

 

 

 

 

۹۶/۰۶/۲۷
اسمان

حال من خوب نیست نپرس...

اصلا دوست ندارم بنویسم نمی تونم که بنویسم ....کاش این قسمت زندگی رو میشد زد جلو

من انتخاب رشته م فقط یه رشته بود همونم نیاورررررردم

حالم گفتن نداره ....

پستاتون رو دیدم مبارک همتون باشه ...ببخشید کامنت نمیزارم تبریک درست حسابی نگفتم ولی ازته دلم خداییش خوشحالم که به ارزوتون رسیدید

ازثمره این روزا لرزشی دست شدیدی گرفتم که  سختمه تایپ کنم 

 

حال روزاتون خوش...

 

۹۶/۰۶/۲۵
اسمان

When tomorrow comes, I'll be on my own

من خیلی وقته با تلوزیون قهرم خیلی حال وحوصله ش ندارم فقط فوتبال ووالیبال داشته باشه هجوم میارم به سمتش ...بعضی موقعه ها حسش نمیاد بیام  طبقه پایین تواتاقم انلاین میبینم در این حد ادم خسته ایم...

امروز بعد از عمری ما اومدیم طبقه پایین بشینیم فوتبال الاهلی و پرسپولیس رو ببینیم همین دقیقه 4 که علیپور گل زد و من جیغ از خوشحالی سردادم و1 دقیقه بعدش که پرسپولیس 10 بازیکنه شد من داشتم یه الفاظ قشنگی تودلم به کارمیبردم مامان یه کاره اومده میگه اسی مامان اب هویچ درست میکنی؟ قیافه من پوکر فیس دراون لحظه خو مادر من 90 دقیقه دیگه اب هویچ بخورین اسمون به زمین میاد اینم بازی نگاه کردن من 

نصفش داشتم هویچ میشستم نصفش هم صدای مزخرف اب میوه گیری مغزمو داشت تخریب میکرد بالاخره نیمه دوم بازی با خیالی اسوده نششتم پای تلوزیون که گوشی مامان مدام زنگ میخورد یه مشکلی تومحل کارش پیش اومده بود یکی نیس بهش بگه خواهر من برادر من مامان من رییس بیمارستان ؟حراست بیمارستان ؟خوچی کارست نمیزارید ما یه فوتبال ببینیم...(خیلی غر زدم؟)

درکل عجب فوتبالی بودی خیلی چسبید مخصوصا گل تارمی که زد

نتایج هم میگن فردا صبح اعلام میشه ..حالا همه بامن تکرار کنید مکن ای صبح طلوع ...

امشب یکی از شب های سخت زندگیمه حتی از شب قبل کنکور لعنتی هم من امشب بیشتر استرس دارم عمرا خوابم ببره

من انتخابی کردم که احتمالش خیلی زیاد نیست درصورتی که انتخاب های خوب دیگه روشهرهای خوب تقریبا به راحتی میاوردم خیلی از دوستام اعتقاد دارن من دیوونه ام ولی خب کمی دیوونه بازی برای زندگی لازمه...نع؟

میشه برام امشب خیلی دعاکنید .....

اسمون دلتون افتابی...

 

 

۹۶/۰۶/۲۲
اسمان